۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

بخش ششم

آیا طبیعت آفریننده موجودات است ؟؟ !!

قل ارایتم ان اخذ الله سمعکم و ابصارکم و ختم علی قلوبکم من اله غیر الله یاتیکم به .

« پیغمبرم » بگو خبر دهید : اگر خدا گوش و چشمهای شما را بگیرد ، و بر دلهای شما مهر زند ، جز خدا که میتواند آنها را به شما برگرداند ؟!

ما خدا پرستان میگوئیم آفرینش جهان مربوط به خدا است یعنی یک حقیقتی که فوق تمام حقایق است ، و نیرویی که فوق تمام نیروهاست ، جهان ممکنات را ایجاد نموده است .
مادی میگوید : سازمان جهان آفرینش مربوط به طبیعت است و موجودی به نام خدا وجود ندارد . ما از مادی سئوال می کنیم که : این « طبیعتی » که به عقیده شما ، موجودات معلول آن هستند ، آیا موجود است یا
معدوم ؟ یعنی آیا در جهان چیزی به نام طبیعت وجود دارد یا نه ؟
اگربگوید معدوم است روشن است که، نیست و معدوم نمی تواند منشا هستی ها گردد .
و اگر بگوید طبیعت موجود است ، باز سئوال میکنیم که : چیست ؟ آیا مقصود شما از طبیعت ، موجودات خارجی و اجزاء جهان آفرینش است ، یا چیزی غیر از موجودات خارجی و مافوق آنها است ؟
اگر بگوید طبیعت همین موجودات خارجی است جوابش بسیار روشن است زیرا معنای کلامش در این صورت این است که موجودات خودشان خویش را ساخته اند ، و هر عاقلی می فهمد که هیچ
چیزی خودش نمی تواند خودش را ایجاد کند و اگر بگوید مقصودم از طبیعت چیزی غیر از اجزاء جهان و مافوق آن است ، باز سئوال میکنیم : آیا آن چیز عقل و علم و قدرت دارد یا ندارد . ؟
اگر بگوید ندارد ، می گوئیم اولاً چیزی که نه فهم دارد و نه دانش و نه توانائی ، چگونه میشود جهان آفرینش را ایجاد کند ، ثانیاً ما در هر گوشه از جهان نگاه کنیم آثار تدبیر و علم و قدرت به چشم میخورد ، و یک موجود بی شعور چگونه میتواند این همه موجودات شگفت انگیز و این نظم و ترتیب حیرت آور را به وجود آورد ؟ !
و اگر بگوید طبیعت غیر از اجزاء جهان و مافوق آن است و علم و قدرت هم دارد ، ما می گوییم بنا براین دیگر ما با شما دعوایی نداریم ، و هر دو معتقد به آفریننده واقعی جهان هستیم . فقط فرق ما با شما این است که شما نام آن را طبیعت می گذارید و ما او را خدا می نامیم .

قرآن می گوید :
« ای پیامبر » بگو ، خبر دهید ، اگر خدا گوش و چشمهای شما را بگیرد و بر دلهای شما مهر زند ، جز خدا که می تواند آنها را به شما برگرداند .؟ !
« یعنی آیا ، جز ذات مقدسی که علم محض ، و قدرت محض است دیگری میتواند به شما چشم و گوش بدهد»
آیا طبیعت نا بینا و ناتوان می تواند شما را بینا کند ؟!
آیا طبیعت کور و کر ، می تواند شما را شنوا نماید ؟!
آیا طبیعت فاقد هستی می تواند به شما دل عنایت کند ؟!
سپس می فرماید : ببین چگونه نشلنه های خدا شناسی را - برای مردم – تکرار میکنیم ، و آنها اعراض
می کنند . (( انظر کیف نصرف الایات ثم هم یصدفون . سورۀ انعام آیه 46 )) .

گفتار امام صادق (ع )
امام صادق (ع ) بعد از آن که برای « مفضل » ، که یکی از بزرگان پیروان او بوده ، پاره ای از عجایب خلقت انسان را بیان می کند ، مفضل می گوید : گفتم :
آقا گروهی این « آفرینش » را مربوط به طبیعت می دانند ؟
فرمود : آیا آن طبیعت علم و قدرت بر مثل این افعال دارد یا نه ؟
اگر بگویند علم و قدرت دارد چه مانعی دارد که قائل به خدا باشند ؟
و اگر گمان کنند بدون علم و عمد ، طبیعت این کارها را انجام می دهد وجداناً می بینی که کار های آن روی صواب و حکمت است . پس این گمان باطل است . بنا براین آفرینش مربوط به خالق حکیم است .
(( منبع : بحار ج 3 ص 67 ))
« ولتر » در این زمینه سخن زیبایی دارد . او می گوید :
« همه موجودات این جهان ، با صدایی رسا ، وجود پدید آورنده خود را اقرار می کنند . »
این جا زبان حال طبیعت را که با فیلسوفی سخن می گوید می نگاریم .
فرزندم سرگردانی تو ، به واسطه آن است که مردم اشتباهاً نام مرا طبیعت گذارده اند ، در حالیکه من آن پروردگار بزرگی هستم که با کمال دقت و استحکام جهان را آفریده ام .
آیا این جهان پر از شگفتیها با این نظم و ترتیب شگفت آور کمتر از ساختمان یک ساعت است که دقیقه شماری می کند ؟!
هرگز ! پس همچنان که وجود یک ساعت بدون سازنده آن محال است آفرینش این جهان پر از شگفتیها با این نظم و ترتیب حیرت انگیز بدون آفریننده ممکن نخواهد بود . »

آزادی و روشن فکری را تماشا کنید !

محمد قطب : نویسنده معروف در کتاب « شبهات حول الاسلام » می گوید :
با مردی طبیعی مذهب رو به رو شدم و او ابتدا با من شروع به صحبت کرد و گفت : تو آزادی فکر نداری !
گفتم چرا ؟؟!
گفت : مگر معتقد به خدا نیستی ؟
گفتم : آری معتقد به خدایم .
گفت : لابد نماز هم میخوانی و روزه هم می گیری ؟ !
گفتم : آری
گفت : پس تو روشن فکر نیستی .
دوباره گفتم : چرا آزاد فکر و روشن فکر نباشم ؟؟
گفت : چون تو معتقد به خرافات و چیز هائیکه اصلی ندارد می باشی .
گفتم : مگر تو ، به چه چیزی معتقدی ؟ آیا این مخلوقات را چه کسی آفریده و این حیات را چه کسی به آنها داده است ؟؟
گفت : طبیعت .
گفتم : طبیعت چیست ؟
گفت : قوه ایست که دیده نمی شود و حدودی ندارد ولی مظاهری دارد که به وسیلۀ آن درک می گردد .
گفتم : عجب !! من گمان می کردم تو می خواهی مرا از اعتقاد به نیرویی که دیده نمیشود باز داری و نیرویی که معلوم است و دیده می شود به من معرفی کنی ، ولی اگر آزادی و روشن فکری تو اعتقاد به قوۀ ناپدید باشد که دیده نمی شود ، پس چه فرقی بین من و تو است ؟ ! ....

کسی که چشمش را آزاد بگذارد افسوس خوردنش افزایش یابد .
« حضرت علی (ع) »