۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

بخش نهم

چرا افراد ثروتمند و خوش گذران غالباً منکر خدا می شوند ؟

و ما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون .
در هیچ اجتماعی – پیامبری – بیم دهنده از عذاب خدا نفرستادیم ، مگر اینکه طبقۀ ثروتمند و خوش گذران آن اجتماع گفتند : ما رسالت شما را نمی پذیریم . (( سورۀ سبا آیۀ 34 )) .


یکی از اشکالاتی که منکرین خدا ، به خداپرستان میکنند این است که میگویند : اگر دین داری صحیح است و مذهب را عقل ایجاب می کند ، چرا همیشه افراد فقیر و تهیدست و یا لااقل متوسط خدا پرست میشوند ؟ و افراد ثروتمند و متنفذین در اجتماع ، و روساء جامعه ، و خلاصه افرادیکه سرشان به کلاهشان می ارزد غالباً پیرو دین نیستند . در صورتی که اگر خدا پرستی به نفع بشر بود ، این افراد سود جو ، باید زودتر به طرف آن بروند ، و بر سایر مردم در این راه پیش قدم باشند ؟
پاسخ :
نکته ای که باید توجه داشت این است که این اشکال مخصوص مادیین فعلی نیست، بلکه ریشۀ خیلی قدیمی دارد زیرا در تمام اعصار خدا پرستان غالباً افرادی تهیدست و یا متوسط بوده اند ، و روسا جامعه و ثروتمندان غالباً با خدا و مذهب رابطه ای نداشته اند ، بلکه سر سخت ترین دشمنان و مخالفان انبیاء الهی همان افراد پولدار و گردن کلفت و متنفذ در اجتماع بوده اند ، و اگر چند نفر معدودی از آنها در هر زمان نبودند راه تبلیغ بر انبیاء بسیار همواربود، وتمام جمعیت کرۀ زمین ، دعوت انبیاء را پذیرفته و خداپرست میشدند .
در سورۀ سبا آیۀ 34 خداوند میفرماید : در هیچ اجتماع پیامبر – بیم دهنده – از عذاب خدا – نفرستادیم ، مگر اینکه طبقۀ ثروتمند و خوش گذران آن اجتماع گفتند : ما به آنچه به شما فرستاده شده کافریم ، و گفتند ثروت و فرزندان ما بیشتر از دیگران است و ما معذب نخواهیم بود .
و همچنین در سورۀ زخرف آیۀ 23 خطاب به پیامبر اسلام می فرماید :
همچنین قبل از تو- پیامبر – بیم دهنده از کیفر کارهای زشت در اجتماعی نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان و مترقین قوم او گفتند : ما پدران خود را بر مذهبی یافتیم و ما پیروان آنهائیم ... آن پیامبر گفت : آیا برای شما نیاوردم چیزی که راهنمائی آن برای شما ، از آنچه پدران خود را بر آن یافتید بهتر باشد ؟
قومش گفتند : ما آنچه بوسیلۀ شما فرستاده شده کافریم !!!
از این دو آیه استفاده میشود که طبقۀ مرفه و خوش گذران در تمام اعصار ، و همۀ زمانها با خدا پرستی مخالف بودند ، و پیامبران الهی را تکذیب می کردند ، و گاهی وقتی که پیامبران آنها را به خداپرستی میخواندند ، در پاسخ می گفتند : اگر سخن شما درست بود افراد فرومایه و تهی دست پیرو شما نمی شدند ! در اینجا مناسب است داستان دعوت حضرت نوح را اجمالاً همانطور که قرآن بیان کرده عرض کنیم .
« قوم نوح فرستادگان خدا را تکذیب کردند چون برادرشان نوح به آنها گفت : آیا تقوی پیشه نمی کنید ؟ به تحقیق من پیامبری امین هستم ، تقوای خدا پیشه کنید و مرا فرمان برید ، من از شما هیچ اجر و مزدی بر رسالت نمی خواهم و همانا اجر من بر پروردگار جهانیان است ، تقوی پیشه کنید و مرا فرمان برید ، قومش در پاسخ او گفتند : آیا به تو ایمان آوریم ، در حالیکه مردمی بی ارزش و پست از تو پیروی کرده اند ؟!» .
پس از توجه داشتن به نکتۀ فوق حالا به پاسخ اشکال خوب توجه فرمائید :
سه جهت موجب میشود که طبقۀ مرفه و ثروتمند با خداوند رابطه پیدا نکنند .
جهت اول : یکی از قوانین بسیار مهمی که انبیاء از طرف خدا برای بشر وضع کرده اند ، الغاء تبعیضات فردی است . انبیاء بین افراد بشر هیچگونه فرق و تبعیض نمی گذاشتند . از نظر انبیاء الهی ،سفید و سیاه ، ثروتمند و فقیر ، شاه و گدا ، کلبه نشین و کاخ نشین همه و همه یکسان بودند . انبیاء خدا تمام افراد بشر را با یک چشم می دیدند ، و همان حقوقی را که متنفذترین افراد اجتماع ، و ثروتمندترین مردم ، از نظر فردی و اجتماعی داشتند ، نسبت به پست ترین افراد اجتماع رعایت می کردند . انبیاء الهی فقط ملاک برتری را یک چیز و مدال افتخار را یک موضوع می دانند ، و آن عبارت از تقوی و معنویت است .
در نظر انبیاء هر کس معنویت او بیشتر باشد ، گرامی ترین افراد بشر است ، هر چند از نظر زندگی مادی متوسط و یا در نهایت تهیدست و فقیر باشد . در نظر انبیاء ، کسی که فاقد معنویت است ، خوار و بی ارزش است هرچند تمام کرۀ زمین تحت نفوذ و قدرت او باشد .

سر لوحۀ برنامۀ انبیاء این آیه است :
« گرامی ترین شما در نزد خدا کسی است که تقوایش بیشتر باشد » .
(( سورۀ حجرات آیۀ 13 )) .

مخالفان این منطق :
ناگفته پیدا است که این روش و این برنامه مخالف و دشمنی جز طبقۀ ثروتمند و متنفذ ندارد ، زیرا زیان این برنامه فقط متوجه این طبقه می شود ، این افراد می خواهند چون ثروتمند و متنفذ هستند خدا و انبیاء برای آنها حساب جدائی باز کنند و آنها را با دیگران مساوی ندانند ، در صورتی که انبیاءجداً با آنان مخالفت
می کردند. برای اینکه روش انبیاء با اشراف و بزرگان فاقد معنویت بهتر روشن شود به دو داستان زیر توجه کنید :
1- در صدر اسلام جمعی از مومنین فقیر که معروف به « اصحاب صفه » بودند ، در مسجد پیامبر اسلام
( ص ) منزل داشتند و پیغمبر اکرم ( ص ) مخارج آنها را تعهد نموده ، و مایحتاج آنها را به ایشان میرسانید و اکثر اوقات نزد آنها می رفت و با آنها انس می گرفت ، هر وقت ثروتمندان اصحاب خدمت حضرت
می رسیدند و او را در میان فقرا می دیدند ناراحت می شدند ، و درخواست می کردند که از آنها دوری نماید .
روزی یکی از اصحاب صفه نزدیک آن حضرت نشسته و آن جناب برایش حدیث می فرمود . آن شخص که باد غرور ثروت سرش را پر کرده بود و حاضر نبود در ردیف مسلمانان فقیر نزد پیغمبر بنشیند مقداری
دور تر از پیامبر توقف نمود و با این که چند مرتبه حضرت به او فرمود نزدیکتر بیا نیامد . پیامبر به او فرمود شاید می ترسی که فقر این شخص به تو سرایت کند که نزدیک نمی آیی ؟!
آن مرد گفت : این شخص را از حضورت دور کن تا بیایم !
در این هنگام این آیه بر پیامبر فرستاده شد :
« ای پیامبر » کسانی که هر صیح و شام خدا را می خوانند « به جهت فقرشان آنها را » از خویشتن مران . چیزی از حساب آنها با تو نیست ، و از حساب تو با آنها نیست ، و اگر آنها را از خود دور سازی از ستمکاران خواهی بود .
2- جمعی از فقرااصحاب پیامبر اسلام از غایت فقر و تهی دستی لباس آنها یک عبای پشمی بود ، که پوشش روز ، و بستر شب ، و سفرۀ غذا خوری آنها را تشکیل می داد . یک روز هوا گرم بود و آنها خیلی عرق کرده بودند ، پیامبر اسلام هم نزد آنها نشسته بود . در این حال یکی از اشراف وارد شد ، بوی عرق که به مشام آن مرد مغرور خورد به پیامبر گفت هر وقت ما حضورتان شرفیاب می شویم این مردم « فرو مایه » را از خویش دور کن و بعد از خارج شدن ما هر که را می خواهی بپذیر !
در این هنگام این آیه به پیامبر وحی شد :
« ای پیامبر با افرادیکه هر صبح و شام پروردگار خویش را می خوانند ، و رضای او را می طلبند بردباری کن و یک لحظه از آن مردم فقیر چشم مپوش ، که توجه به زینت دنیا نمائی ، و پیروی مکن کسی را که دل او را از یاد خود غافل نموده ایم و او تابع خواسته های نا مشروع خود شده . (( سورۀ کهف آیۀ 28)) » .
علی ( ع ) می فرمود : الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له ، و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه
کسانی که از فساد ستمگران به خاک مذلت نشسته اند در نزد من عزیزند تا آنجا که حق آنان را باز ستانم . و زورمندان و ستمگران در نزد من ناتوان و ضعیفند تا جائیکه حقوق بینوایان را از آنان بگیرم .

ادامه در پست بعد ....