۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

بخش پنجم

فرضیه داروین با خدا شناسی منافات ندارد .

و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقنا هم من الطیبات و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا .

هر آینه فرزندان آدم را برسایر مخلوقات به زیبایی اندام و نیکویی روی و داشتن عقل و خرد گرامی و بزرگ داشتیم و آنان را در خشکی و دریا ( برچهارپایان و در کشتی ) سوار نمودیم ، و از پاکیزه ها ( خوراکیها و میوه ها ) روزیشان دادیم و انها را بربسیاری از کسانی که آفریدیم تفضیل و برتری کامل دادیم .

(سوره اسراء آیه 80 )

مادیها تکامل « داروینیسم » را یگانه دلیل قاطع و ارزنده خویش می دانند .
( کتاب راه تکامل )

ببینیم داروین چه میگوید :
او میگوید انسان و همه حیوانات همه از یک اصل یا چند اصل ساده سرچشمه می گیرند ، یعنی مبداء آنها در آفرینش یک چیز بوده و در اثر مرور زمان تکامل یافته تا به صورت فعلی در آمده اند مثلاً انسان در ابتدا از نوعی میمون بوده ، رفته رفته دمش افتاده ، و رنگش عوض شده ، و اندامش تغییر کرده ، تا بالاخره انسان فعلی شده است . ( توضیح : نظریه داروین مبتنی بر چهار اصل است : 1- سازش با محیط 2- وراثت ... .
3- تنازع بقاء 4- انتخاب طبیعی . برگرفته از کتاب آخرین فرضیه های تکامل ) .

ما میگوییم :
فرضاً اگر قبول کنیم این نظریه صحیح است ، با وجود خدا هیچ منافاتی ندارد ، و به همین جهت خود داروین به خدا اعتراف کرده ، و در کتاب « اصل الانواع » در بعضی از نامه های خود به دانشمندان چنین مینویسد :
« محال است برعقل رشید با دیدن این نظام و هماهنگی عجیب بگوید دنیا مبداء ندارد » . ( برگرفته از کتاب آفریدگان جهان ) .

داروین میگوید : « همه انواع از یک اصل یا چند اصل ساده پدید آمده اند و روح حیات را خدا در آنها دمیده است . ( برگرفته از کتاب راه تکامل ) .

نتیجه : اینکه این فرضیه با فرض صحت با وجود خدا هیچ منافاتی ندارد و صاحب فرض خودش معترف به خداست . مادیهائیکه با این فرضیه استدلال بر نبودن خدا می کنند ، مصداق کامل کاسۀ از آش داغتر هستند .
حالا ببینیم اصلاً این فرضیه صحیح است یا نه ؟ ما از داروین سوال می کنیم شما به چه دلیل می گویید که انسان در اصل میمون بوده ؟
داروین : چون انسان خیلی شبیه به میمون است معلوم می شود ، در اول میمون بوده و بعد از تکامل به این شکل در آمده است .
ما میگوییم : اگر دلیل تو صحیح است چرا می گویی اصل انسان میمون بوده ، بگو اصل میمون انسان بوده چون در زمان فعلی ما ، هم میمون وجود دارد و هم انسان ، بنا بر دلیل شما باید بتوانیم بگوییم این میمونها هم در اصل انسان بوده اند چون شباهت به انسان دارند .
لابد داروین جواب می دهد که نمیشود اصل میمون انسان باشد چون موجودات رو به تکامل هستند این
حرفش ، هم مانند کلام اولش بدون دلیل است ، زیرا آنچه رو به تکامل است علم بشر راجع به موجودات
است ، و صحبت ما دربارۀ خود موجودات است ، و موجودات جهان رو به نقصان و نابودی هستند نه رو به تکامل ، مگر انسان و سایر حیوانات رو به پیری و فرسودگی و نابودی نیستند . مگر درختان و سایر نباتات رو به نیستی نمیروند ، بلکه در علم جدید ثابت شده زمین و خورشید و سایر سیارات رو به نقصان و نیستی هستند .
پس از داروین دانشمندان دربارۀ نظریۀ او تحقیق کردند ، و دانستند که اساس استقلال هر نوع ترکیب وراثتی - که عامل آن ژنها است - و ترکیب حیاتی بوده ، و اینها هرگز در برابر حوادث خارجی دست خوش تغییر نمی شوند و محیط هیچگونه تاثیری در تحول و تغییر موجودات زنده ندارد . ( راه تکامل )

انسان یک ملیون و دویست و پنجاه هزار سال قبل
« دکتر لیکی و همسرش در « تانگا نیکا » خبر انسانی را کشف کردند که 250000/1 قبل زندگی میکرده این انسان نسبت به اندازه قد و اندامهای انسان امروز بسیار کوچک ، ولی از لحاظ جسمی خیلی بیشتر از انسانهای میمون نما ! به انسان امروز شبیه بوده است ». (ملخصاً از کتاب راه تکامل )
دانشمندان طبیعی از تشعشعات رادیوم عمر زمین را در حدود دو میلیارد سال تخمین زده اند در صورتیکه با در نظر گرفتن فرضیه داروین و داروینیسمها برای تکامل حدود 5 میلیارد سال لازم است .

تنها این فرضیه با ادیان مخالف است
همانطور که تذکر دادیم فرضیۀ داروین با وجود خدا هیچ منافاتی ندارد بلکه بر فرض صحت ، این خود یکی از شواهد قدرت و عظمت و تدبیر خداوند متعال است که یک موجود تک سلولی را طوری آفریده که استعداد دارد ، زیباترین شاهکار های آفرینش گردد . تنها این فرضیه روی فرض صحت با آنچه ادیان آسمانی بر آن متفقند که اصل انسان آدم و حوا بوده ، مخالف است .

۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

بخش چهارم

چرا حواس پنجگانه خدا را درک نمی کند ؟

فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور

« گاهی میشود » چشمها بینا است ، ولی دلهائیکه در سینه ها قرار گرفته کور است.
(( سوره حج آیه 46 ))
امام رضا (ع ) فرمود :
چون حواس ما از درک کردن خدا عاجز است یقین داریم که او پروردگار ماست ، و او چیزی خلاف چیزها است .
جمعی از روشنفکر نماها اصرار دارند که تا چیزی را با یکی از حواس پنجگانه درک نکنند وجود آن را نپذیرند و روی این حساب منکر خدا ، روح و امثال این امور میشوند . برای اینکه معلوم شود تا چه اندازه سخن این گونه مردم سست و پوچ است ، در مطالبی که بیان میشود کمی دقت کنید .

راه درک موجودات
درک کردن هر موجودی وسیلۀ مخصوصی دارد که با غیر آن وسیله ممکن نیست .
طعم غذا با زبان ، تشخیص صداها بوسیله گوش ، تشخیص بو ها بوسیله بینی ، درک کردن رنگ اشیا با
چشم ، و زبری و نرمی موجودات با قوه لامسه است .
ولی خیلی از چیزها هم هست که راه درکش فقط عقل است و با هیچ یک از حواس پنجگانه قابل درک نیستند .
یک مثال ساده
میگویند امواج صوت فقط در فاصله 32 مرتبه در ثانیه تا 36 هزار مرتبه در ثانیه برای ما قابل درک است ،
و بیشتر یا کمتر از آن هر چه هست برای ما قابل درک نیست و هیچ یک از حواس آن را درک نمی کند ، فقط عقلست که حکم بوجود مرتبۀ کمتر یا بیشتر می نماید .
مثال دیگر
در فیزیک به ما میگویند ، اصول رنگها هفت رنگ بیش نیست که نخست آنها رنگ سرخ و آخر آنها بنفش است ، ولی در ماوراء آنها هزارها رنگ قرار دارد که برای ما قابل درک نیست ، و حدس میزنند که بعضی حیوانات ممکن است بعضی از آنها را ببینند .
خود مادیها هم به موجوداتی معتقد می شوند که با تجربه و حس آنها را درک ننموده اند از جمله « اتر »
« البته از نظر علوم طبیعی نه از نظر فلسفه » که آنرا حامل امواج نور دانسته اند ، که در نظر آنها « اتر »
موجودی است ، که نه بو دارد و نه دیده میشود ، و نه با حواس درک می شود ، نه آغاز دارد و نه انجام ، ابدیست و همه جای عالم و همه موجودات از آن پر است .... و با هیچ وسیله ای قابل درک نیست .
نتیجه
اینکه درک هر چیز وسیله ای دارد مخصوص به خود ، یعنی هیچوقت نباید انتظار داشت که چشم بشنود ، یا زبان ببیند یا گوش رنگها را تمیز بدهد یا اینکه انسان محسوسات را با عقل حس کند یا معقولات را با حواس ظاهره درک نماید .
وسیلۀ ادراک خداوند تنها عقل است .
چون خداوند متعال جسم نیست ، و ساحت مقدسش از آثار و صفات جسم بودن مبرا است ، و حواس پنجگانه فقط اجسام و خصوصیات آنها را میتوانند درک کنند ، از این جهت تنها عقل میتواند خدا را درک نماید .
دلها به حقایق ایمان خدا را می یابند.
شخصی به حضور علی (ع ) آمد و گفت : آیا در هنگام عبادت پروردگارت را دیده ای ؟
فرمود : وای بر تو ! چنین نیستم ، که خدایی را که ندیده ام عبادت کنم .
آنشخص گفت : چگونه او را دیدی ؟
فرمود :وای بر تو ! چشمان – ظاهر – نمیتوانند او را دیدن نمایند ولی دلها به حقایق ایمان او را می یابند .

قرآن می فرماید :
« چشمها کور نیست ؛ ولی دلهاییکه در سینه ها است کور است » .
آری کار های زشت مادیها روح آنها را تاریک نموده ، و آئینه دل آنها را کردار نا پسندشان زنگار زده و چشمهای عقلشان را هوسرانی ها کور نموده ، و از این وسیله نمیتوانندنسبت به ماوراء ماده استفاده کنند .
در سوره اعراف در اوصاف اهل دوزخ می فرماید :
« دل دارند ولی بوسیله آن نمی فهمند ، چشم دارند ولی بوسیله آن نمی بینند گوش دارند ولی بوسیله آن
نمی شنوند . آنان مانند چهار پایانند بلکه پست تر ، و گمراه تر » .
خیلی روشن است که تنها داشتن وسیله برای درک موجودات کافی نیست ، مثلاً تنها چشم داشتن برای دیدن کافی نیست بلکه باید مانعی جلوی چشم نباشد تا بتواند ببیند ، همچنین گوش هر چند قوی باشد ، ولی در صورت وجود مانع
نمی تواند بشنود .
عقل هم همین طور است ، هرچند بسیار قوی باشد و انواع علوم در آن انباشته شده باشد ، در صورتی میتواند حقایق را درک کند ، و آفرینندۀ خود را ببیند که روی آن را پرده شهوات نگرفته و دیده آن را کور نکرده باشد.

« مارلین » عالم فیزیولوژی و استاد علم الحیات گوید :
« من هم ، به عنوان یک فرد معمولی ، و هم شخصی که دائماً با مطالعات علمی سر و کار دارد ، در وجود خدا ابداً شکی ندارم ، مسلماً خدا وجود دارد ، اما وجود او را طریقه های آزمایشگاهی نمیتواند ثابت کند ، و تجزیه و تحلیل خدا ، با این روش ها امکان ندارد . خدا موجود طبیعی و مادی نیست که بتوان آن را تحت مطالعۀ آزمایشگاهی قرار داد ، بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات باشد »
( منبع کتاب راه تکامل جلد 2)

۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

بخش سوم

خیلی از چیزها را که ندیده ایم به آن معتقدیم پس چه مانعی دارد به خدا هم معتقد باشیم ؟

لا تدر که الابصار و هو یدرک الا بصار و هو اللطیف الخبیر
بدیده درنیاید و او را دیده ها نیابد ، و اوست نا مرئی آگاه .
(( سوره انعام آیه 103 ))
بسیاری از چیزهایی را که ندیده ایم ، از راه آثار ، بوجود آنها معتقدیم . مثلاً شما برقی که از میان سیمهای خانه میگذرد نمی بینید ، ولی – در صورتیکه لامپهای منزل روشن است – هر کس بگوید ، سیمها برق ندارد ، به او میگویید حتماً سیمهای مغزت اتصال دارد ، زیرا اگر سیمها برق نداشت لامپ روشن نبود .
شما اجداد خود را ندیده اید ، ولی هر کس بگوید ، شما در دویست سال قبل پدر و مادری نداشته ای به او ناسزا میگویید . دانشمندان جدید میگویند « الکترون » با سرعت 48 هزار کیلومتر در ثانیه در مدارهای معینی به دور هستۀ مرکزی خود حرکت میکند ، در صورتیکه تمام معترفند که هیچکس نه « الکترون » ونه حرکتش را دیده است .
((1- منبع کتاب مکتب اسلام – 2- اخیراً دکتر رابرت توانسته با دو ملیون بزرگتر نمودن اشیا اتمهای انفرادی را ببیند )) .
قوۀ جاذبه زمین و سایر کرات ، یا آهن ربا را ، هیچ کس مشاهده نکرده ، در صورتیکه وجود این قوه از بدیهیات است .
نتیجه : ممکن است انسان چیزی را نبیند ولی از آثارش پی به وجود آن ببرد . حالا از منکرین خدا سئوال میکنم : چگونه از روشن شدن لامپ ، و گردش پنکه و .... میفهمید که سیمهای متصل به ان برق دارد . از وجود خود پی به وجود اجدادی که آنها را ندیده اید میبرید . از آثار ، پی به وجود « الکترون » و حرکت آن میبرید . از آثار پی به وجود قوه جاذبه در زمین ، و سایر کرات میبرید .
ولی از گردش زمین ، و حرکت منظم ماه ، و آمد و رفت شب و روز ، و نظم و ترتیب حکمفرما بین ثوابت و سیارات و ... پی به وجود نظم دهنده و آفریننده آنها نمیبرید ؟!!!
جای بسی تعجب است که بگویی روشن شدن یک لامپ دلالت بر وجود برق نادیده میکند ، ولی روشنایی خورشید جهان افروز ، و ماه عالمتاب و ستارگان فروزان دلالت بر وجود خدا جلت عظمته نمیکند !!
جای بسی تعجب است که با این همه آثار قدرت و علم در عالم وجود عقلمت خدا را مشاهده نکند .
مادی و امام صادق (ع )
ابن ابی العوجاء که از مادیین زمان امام صادق (ع ) بود می گوید : به امام صادق گفتم : چه مانعی داشت که خدا خودش را برای مردم آشکار میکرد ، و آنها را – خود – به عبادت خویش می خواند ، تا اصلاً اختلافی بین آنها پیدا نشود ؟
چرا خودش را نشان نمیدهد و پیامبر میفرستد ؟
در صورتیکه اگر خودش آشکارا مردم را به سوی خود دعوت میکرد مردم بهتر ایمان می آوردند ؟
امام فرمود :
وای بر تو ! چگونه محجوب است از تو که کسیکه آثارش را در خودت به تو نشان داده ، تو را ایجادکرد پس از ان که نبودی ، بزرگت نمود ، بعد از آنکه کوچک بودی ، به تو قوت داد بعد از آنکه ضعیف بودی ، مریضت نمود بعد از آنکه سالم بودی ، تندرستی به تو عنایت کرد پس از آنکه بیمار بودی ، خشنودت نمود پس از غضب ، و غضبناک نمودت پس از رضا ، اندوهناک نمودت پس از خوشحالی ، فرحناک نمود تو را پس از اندوه ، .... ابن ابی العوجاء گوید : آنقدر امام آثار قدرت خدا را در وجود خودم ! ، شمرد تا اینکه گمان کردم الآن خدا در بین من و امام صادق (ع ) آشکار میشود..
« لینه » دانشمند طبیعی معروف میگوید :
« پروردگار من که خالق همه چیز است .از جلوی چشمانم میگذرد ، من به چشم او را نمی بینم ولی هنگامیکه فروغ اثار عظمت و بزرگی او بر روح من میتابد او را ادراک می کنم ، و به وسیله اعمال شگفت انگیزی که
در جهان طبیعت به ودیعت گذارده است ، او را مینگرم ، دیدن موجودات زنده کوچک که با چشم غیر مسلح قابل دیدن نیستند ، و خدا آنها را با اعضاء و جوارح حیرت آوری مجهز ساخته است ، مرا بس است که بوسیله آنها به هستی خدا پی ببرم » .

بخش دوم

اکتشافات جدید بهترین دلیل بر وجود خدا است

انما یخشی الله من عباده العلماء – سوره فاطر آیه 28
ترس از خداوند مخصوص بندگان دانشمند است .

بعضی از مردم کوتاه فکر ، مخصوصاً اگر کمی تحصیل کرده باشد ، وقتی با آنها راجع به خدا و امور مذهبی صحبت شود ، فوراً تمام مقدسات را بباد مسخره و بد گوئی می گیرند ، و گاهی در ضمن سخنان اظهارمینمایند : آقا این خرافات را کنار بگذارید ! جهان جهان تمدن و صنعت است ، عقیدۀ به خدا و مقدسات مذهبی برای هزارسال پیش خوب بود ، و دورانش تمام شد ، دست علم بشر هسته اتم را شکافت و خدا را نیافت ! ...
جواب این سخن

بسیار روشن است ، زیرا اولاً پیدایش صنعت هیچ ربطی با نبودن خدا ندارد ، و این سخن منکرین خدا مانند این است که از جوانی سئوال شود امسال چرا مردود شدی ؟ او بگوید چون آمریکا آپلو ساخته !.
چه مانعی دارد صنعت باشد : و علم هم پیشرفت کند ، و خدا هم موجود باشد ؟
و ثانیاً ، صنعتی شدن جهان دلیل بر وجود خداست زیرا صنایع فعلی و اکتشافات جدید حاکی از نظم شگفت انگیزی است که در تمام ذرات جهان برقرار است ، و اگر این نظم نبود صنعتی وجود نداشت : و بگفته انشتین « اگر بنظام درونی ، که عالم ما را اداره میکند اعتقاد قطعی نبود برای علم پایه و اساسی نبود ، این اعتقاد است که ما را به کشفیات علمی نائل می کند ، و همواره چنین خواهد بود » .
و بدیهی است که نظم احتیاج به ناظم دارد . مثلاً اگر شما وارد اطاقی بشوید و ببینید که سفره ای در وسط آن پهن شده ، نانها مرتب در اطراف آن چیده گردیده است ، ظرف های برنج به ترتیب در میان آن گذارده شده ، بشقاب های خورش در اطراف قرار گرفته و ...
هیچ وقت باور نمیکنید که ترتیب چیده شدن سفره خود به خود و بدون هیچکس بوجود آمده باشد ، و هر کس به شما بگوید که این غذاها خودش در سفره ، چیده شده ، به او میگوئید حواست پرت است و عقلت درست کار نمی کند . بنابر این اگر نظم و ترتیب غذاهای یک سفرۀ نا چیز بدون ناظم ممکن نیست، چگونه میشود از کوچکترین ذرات جهان تا بزرگترین کرات آسمان ، بر طبق نظم و ترتیب بسیار دقیق و شگفت انگیز مشغول فعالیت باشند ، و نظم دهنده و خدا نداشته باشند ؟!
نتیجه : اکتشافات جدید معلول نظم است و نظم احتیاج به ناظم دارد پس اکتشافات جدید دلیل بر وجود نظم دهنده و خدای متعال است . برای توضیح مطالبی که بیان کردم به گفته چند نفر از دانشمندان بزرگ جهان توجه کنید :
1- « دکتر وان ویور » ریاضی دان ممتاز آمریکایی می گوید : « هر کشف علمی ما را به نظمی که خدای تعالی در جهان آورده بیشتر ملهم میسازد ، و دیدگان باطن را روشنتر میکند ، و حکمت او ، و عظمت و قدرت او را ، در نظر ما بیش از نشان دادن بوالهوسانۀ قدرتهای سحر آسا بالا میبرد ... »
2- « آلبرت » دکتر در فلسفه و رئیس زیست شناسی دانشگاه « استسون » میگوید : « هر کشف
تازه ایکه در دنیای علم به وقوع می پیوندد صدها درجه بر استواری ایمانم می افزاید ، ایمان و اعتراف بشر به خداوند ، با معرفت به این کشفیات و علوم نه تنها چنانکه بعضی از غافلان و یا کوته نظران
می پندارند کاسته نمی شود ، بلکه با شناختن این موجودات تازه و اسرار جدید ، و تماشای این خلقت منظم و قوانین شگفت آور در آن ، صدها هزار درجه افزونتر میشود !
3- «جان کلود » استاد شیمی و صاحب کرسی رشته فیزیک و ریاضی در شعبه دولوث از دانشگاه میسوتا ، میگوید: از « لورد کلوین » که بزرگترین علمای فیزیک جهان است این جمله به یادگار مانده که : « اگر نیکو بیندیشید علم شما را ناچار از آن خواهد کرد که به خدا ایمان داشته باشید » و من باید اظهار کنم که با این گفته کمال موافقت دارم . (( منبع کتاب اثبات وجود خدا ))
4- « ادوارد » استاد و رییس زیست شناسی در دانشگاه « سان فراسیسکو » می گوید : « اگر کسی با فکر روشن علوم را مطالعه و تحصیل کند به لزوم آفریدگار قائل خواهد شد » .
5- «داویس » متخصص در طیف شناسی ، تشعشع آفتاب و مسائل هندسی و فیزیکی نور ، می گوید :
«به هر اندازه که گیتی رو به توسعه و تکامل می رود به همان اندازه وجود یک حکمت عالیه
روشن تر و نمایان می شود، توسعه تکاملی جهان که علم ثابت نموده دلیل بزرگ ما به وجود صانع
است ».
6- « نبلوچ » استاد علوم طبیعی در دانشگاه دولتی میشکان میگوید : « هر قدر معلومات بشری زیادتر می شود شکاف بین علم و مذهب تنگ تر می گردد ، و فهم درست علوم ، امکان ایمان به خدا را بیشتر می کند ».
7- «لورنس » سرپرست آزمایشگاه فیزیولوژی جنگلی می گوید : خدا خود را از راه علم به بشر می نمایاند و بشر با علم و مطالعه کارهای عظیم خلقت به خدا مومن تر می شود.
8- پاستور می گوید : «بین علم و ایمان منافات نیست به هر اندازه علم ترقی کند ایمان انسان به خدا
زیاد تر خواهد شد » .
9- اینشتاین ، دانشمند معروف گوید : مرا به کفر و الحاد متهم می سازند در حالی که روزانه ایمان من به پروردگار زیاد تر می گردد. زیرا من هر اندازه در مطالب علمی دقیق تر می شوم وجود خدا برای من روشن تر می گردد .
مطالبی که بیان شد یک قسمت از سخنان دانشمندان روز در باره اینکه پیشرفت علوم نه تنها با اقرار نمودن به وجود خدا منافات ندارد ، بلکه بهترین دلیل بر وجود اوست.
آری علم ودانش موجب معرفت به خداست و همانطور که قرآن بیان کرده « فقط بندگان دانشمند از پروردگار می ترسند». ولی افسوس که در دنیای کنونی هوسرانی ها پرده تاریکی روی دلها کشیده ، وجهانیان را از درک حقیقت و استفاده های حقیقی از دانشها محروم ساخته است ....

اگر جوانی از جوانان شیعه را که در
راه تحصیل دانش نیست پیش من
آورند او را تادیب می کنم...
امام صادق (ع)

پاسخ قرآن

قرآن پس از آنکه سخن منکرین خدا و قیامت را بیان میکند ، در پاسخ آن میفرماید :
(( و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون ))
این مردم برای گفته خود دلیل ندارند و حتی خودشان هم به گفتار خویش یقین ندارند ، بلکه از روی گمان مطالبی بهم میبافند .
قرآن روی این موضوع خیلی پا فشاری میکند که انسان تایقین به چیزی پیدا نکرده و دلیل محکمی برای گفته خویش پیدا ننموده بیهوده سخن سرایی نکند .
(( ولا تقف ما لیس لک به علم سوره اسراء آیه 36 ))
(( و مالهم به من علم ان یتبعون الا الظن نجم آیه 28 ))
ومن الناس من یجادل فی الله بغیر علم ولا هدی و لا کتاب....
حج آیه 8
برای اینکه بهتر روشن شود منکرین خدا به گفته خود یقین ندارند ، و دلیل قانع کننده ای حتی برای خودشان هم در دست آنها نیست به داستان زیر توجه کنید .
« دکتر کرونین » می گوید :
چند سال پیش در لندن برای جوانان جلسه ای تشکیل دادم و یکی از دانشمندان زیست شناسی را دعوت نمودم تا برای حاضران جلسه خطابه ای ایراد کند .
وی موضوع سخنرانی خود را « آغاز جهان ما » قرار داده بود ، و طبق اسلب یک عالم ملحد سخن میگفت .
دوران ما قبل تاریخ و چگونگی پیدایش زمین بر اثر تحول گاز به جسم سیال و جسم صلب ، و کیفیت پوشیده بودن در آبهای اقیانوس ها و بالا رفتن و فرود آمدن امواج و تکون قشر زمین بر اثر فعل و انفعال های شیمیائی .... را تشریح نمود .
هنگامی که سخنرانی او به پایان رسید طبق معمول برایش کف زدند ، ولی جوانی با عصبانیت برخاست و گفت : تو درباره امواج هول انگیز ، سخن گفتی ، ولی آیا این آبها در آغاز چگونه موجود شدند ؟!
استاد در فکر فرو رفت و صورتش از خجالت سرخ شد و پیش از آنکه یک کلمه سخن بگوید تمام حضار به خنده افتادند و سئوال یک شاگرد سخنان شیوای او را باطل ساخت .
( منبع کتاب راه تکامل )

امام صادق و مادی:

یکی از مادیین مصر که آوازه و شهرت علمی امام صادق (ع ) را شنیده بود برای بحث کردن دربارۀ وجود خدا نزد حضرت آمد ، و شاید پیش خود فکر میکرد هر چه امام دانا باشد از جواب اشکالات او عاجز می ماند
وقتی به محضر امام رسید ، پیش از اینکه شروع به صحبت کند ، امام سوالات زیر را برای او طرح کرد:
امام : آیا زمین سطح و عمق دارد یا نه ؟
مادی : آری
امام : آیا در اعماق زمین رفته ای ؟
مادی : نه
امام : پس چه میدانی در زیر زمین چیست ؟
مادی : نمیدانم ولی گمان میکنم چیزی در آنجا وجود نداشته باشد .
امام : گمان ( علامت ) عجز و ناتوانی از « استدلال » است ...
آیا به آسمان بالا رفته ای ؟
مادی : نه
امام : میدانی در آسمان چه هست ؟
مادی : نه نمیدانم
امام : « طرز فکر تو » عجیب است ، به غرب نرفته ، زیر زمین را ندیده ، راه آسمان را نه پیموده انکار میکنی که موجودی در آنها وجود داشته باشد ! آیا عاقل آنچه نمیداند هست یا نیست انکار میکند ؟!
مادی - در جواب فرو ماند و گفت تا به حال کسی جز شما با من چنین سخن نگفته است .
امام فرمود : بنابر این تو شک داری « که خدائی هست یا نیست » شاید باشد و شاید نباشد ، و دلیلی که اثبات کند ، چیزی را که ندیده ای وجود ندارد در دست نداری ؟
مادی گفت : مطلب همین طور است .
سپس حضرت یکی از براهین توحید « یعنی برهان نظم جهان آفرینش را» برای او بیان کرد و آن مادی اقرار به آفریننده جهان نمود .
((منبع ج3 بحار ص 15 )).

ادامه در پست بعدی ...

بش اول

یکی از حساسترین نقاط ضعف عقیدۀ منکرین خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

و قالوا ان هی الاحیاتنا الدنیا نموت و نحیا ، و ما یهلکنا الا الدهر و مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون

گفتند ، نیست (( حیات و زندگی )) مگر زندگی دنیا میمیریم و زنده میشویم (بعضی میمیریم و بعضی زنده میشویم ) و جز روزگار مارا هلاک و تباه نمیگرداند ، ایشانرا بآن گفتار علم و دانشی (حجت و دلیلی ) نیست، وجز گمان چیزی ندارند . (( سوره جاثیه آیه 24 ))

یکی از حساسترین نقاط ضعف عقیدۀ منکرین خدا این است که آنان نمیتوانند ادعای یقین و علم به نبودن خدا بنمایند . « آگوست کنت » که یکی از پایه گذاران فلسفه حسی است . میگوید :« چون ما از آغاز و انجام جهان بی خبریم نمیتوانیم وجود یک موجود سابق یا لا حقی را انکار کنیم همچنان که نمیتوانیم آنرا اثبات کنیم » .
مطلبی که « آگوست » بیان کرده نهایت چیزی است که منکرین خدا میتوانند بگویند ، زیرا عاقل چیزی که از ان اطلاع ندارد ، نمیتواند وجود آنرا انکار کند ،چون اطلاع نداشتن و ندانستن دلیل بر نبودن نیست .
خیلی از چیزها است که انسان از وجود ان اطلاع ندارد ولی ممکن است وجود داشته باشد .
مثلاً شما نمیدانید اگر زیر پایتان را بکنند به نفت میرسید یا نه ، آیا این دلیل میشود که آن زمین نفت ندارد؟!
یا اینکه نمیدانید مسئله ایکه استاد در کلاس طرح کرده قابل حل است یا نه . آیا ندانستن شما دلیل بر این است که مسئله قابل حل نیست ؟! و...
همچنین درک نکردن خدا ، و اطلاع نداشتن از آن دلیل بر نبودن او نمی باشد .
برای اینکه ، این بحث بهتر روشن شود داستان گفنگوی یکی از مادیین را با امام صادق (ع ) برای دوستان بیان میکنم .

ادامه در پست بعدی ....