۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

بخش سیزدهم

دانشمندان خداپرست کم نیستند
چهارمین جهتی که باید به آن توجه داشت این است که مطلب را یک جانبه نباید حساب کرد ، و همان طور که دانشمندان ملحد را حساب می کنیم ، باید نظری هم به تعداد دانشمندان موحد و خداپرست نمود ، در این جاست که اگر دقیق حساب بکنیم و تمام اعصار و قرون را از زیر نظر بگذرانیم می بینیم دانشمندانی که ملحد و بی دین باشند در مقابل دانشمندانی که خداپرست بوده اند بسیار اندکند ، زیرا گذشته از انبیاء الهی که اعقل عقلاء و اعلم علمای بشر بوده اند و همگی بر این موضوع اتفاق داشته و مردم را به آن راهنمایی نموده اند ، جمعیت بسیار انبوهی از دانشمندان و فلاسفه جهان که تاریخ نام و خصوصیات آنها را ضبط نموده معتقد به خدا بوده اند . برای نمونه یک مصاحبه کوتاه از یکی از دانشمندان بسیار مهم را نقل میکنیم :
گروهی از الهیون و مادیون دربارۀ صحت عقاید خود دچار اختلاف شدند ، تصمیم گرفتند که در این باره
« انشتین » را حکم قرار دهند تا بدانند رای او دربارۀ خداوند چیست . انشتین چون مشاغل زیادی داشت از آنها خواهش کرد 15 دقیقه صبر کنند ، پس از 15 دقیقه ، پرسیدند نظر تو دربارۀ خدا چیست ؟ پاسخ داد اگر به کشف دستگاهی موفق می شدم که به وسیلۀ آن با میکروبها سخن گویم ، با میکروب کوچکی که بر سر تار موی سر انسان زندگی می کند ، تکلم می کردم و از او می پرسیدم که خود را چگونه یافته است ؟ بدون تردید جواب میداد من خود را بر سر درخت تنومندی یافته ام که ریشۀ آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان است !
به او میگفتم که این تار مویی که بر آن زندگی میکند یک تار مو از هزارها تار موی سر انسان ، و سر ، عضوی از اعضای بدن انسانست .
راستی شما چه فکر می کنید ؟ آیا این میکروب کوچک می تواند عظمت و بزرگی انسان را دریابد ؟ هرگز !
ما هم نسبت به خداوند بزرگ به مراتب کوچکتر و ناچیز تر از آن میکروب هستیم ، چگونه من می توانم به خدایی احاطه پیدا کنم که با قوای نامتناهی و عظمت بی پایان خود برهمه چیز احاطه دارد ؟
سخنان انشتین تمام شد ، و گروهی که برای گرفتن رای پیش او آمده بودند برگشتند و فهمیدند که نظر انشتین با الهیون و خداپرستان موافق است . ( راه تکامل ج 2 )
ما در اعتقادات از کسی تقلید نمی کنیم .
پنجمین جهتی که باید در نظر داشت این است که ، بر فرض از تمام جهاتی که عرض شد صرف نظر کنیم ، عقلاً
نمی توانیم برای اینکه جمعی معتقد به ؛عقیده ای شده اند ، در صورتی که دلیل بر بطلان آن عقیده داریم ، از عقیده آنان پیروی کنیم ، مثل این که اگر من بدانم آنچه در دست دارم طلا است ، ولی هزار دانشمند پیدا شوند و بگویند این طلا نیست ، در صورتی که من دلیل بر بطلان سخن آنان دارم و خودم آن جسم را آزمایش کرده ام و یقین به طلا بودن آن دارم ، گفته آنان برای من هیچ ارزش علمی ندارد .

معالجه بی دینی
اگر کسی خواهان پیدا نمودن حقیقت باشد ، و واقعاً بخواهد به آن برسد ، باید اول خودش را برای درک حقیقت به طوری که تذکر داده می شود آماده کند ، و موانعی که سد این راه است برطرف نماید ، زیرا تا این آمادگی نباشد خداوند به او کمک نمی کند و حقیقت را برایش جلوه گر نمی سازد و تا او کمک نکند شناسائی او ممکن نیست « و ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله » ( سورۀ یونس آیۀ 100 ) هیچ کس نمی تواند ایمان بیاورد مگر به اذن خدا . « ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » ( سورۀ بقره آیۀ 2 ) . این کتاب « قرآن » شکی در آن نیست ولی راهنمائی او مخصوص تقوی پیشگان است ، خلاصه اینکه ما می خواهیم بگوئیم تا انسان خودش را آماده فهمیدن حقیقت نکند عنایت الهی شامل او نمی شود و هرگز به حقیقت و درک آن نخواهد رسید و شاید منظور از تقوی در « هدی للمتقین » همان حالت آمادگی برای درک حقیقت باشد ، به هر حال مهیا شدن برای خداشناسی عقلاً شرایطی دارد که قرآن مجید مردم را به آن شرایط ارشاد و راهنمایی می کند ، و ما پاره ای از آن شرایط را که اهمیتش بیشتر است اجمالاً بیان می کنیم :
1- عناد و لجاج و تعصب و غرضهای شخصی را باید کنار بگذارد تا راه صحیح فکر کردن برایش باز باشد ، و بتواند در صورتی که عقلش مطلبی را تصدیق کرد زیر بار آن برود ، قرآن دربارۀ قوم فرعون می فرماید : « و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً » یعنی فرعون و فرعونیان آیات و براهین و معجزات الهی را به منظور ستم نمودن و طلب رفعت و علو ، انکار کردند ، در حالی که روح و عقل آنها آن آیات و براهین را تصدیق می نمود .
2- خود را از غرور و کبر و نخوت خالی نماید تا قبول نمودن حق برای او آسان باشد . خداوند می فرماید : « سا صرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق » ( سورۀ اعراف آیۀ 147 ) زود است کسانی را که در زمین به ناحق تکبر و سرکشی می نمایند ، ( از فهم ادلۀ خداشناسی و تشخیص راه هدایت ) مانع گردم .
3- از گناهان هرچند به طور موقت پرهیز نماید تا آینه فکر و روح ، از آلودگی های معنوی پاک و آمادگی برای درک حقایق غیر مادی را داشته باشد ، خدا میفرماید : « کذلک حقت کلمة ربک علی الذین فسقوا انهم لا یو منون »
( سورۀ یونس آیۀ 33 ) .
حکم و فرمان پروردگارت برکسانی که از راه صلاح و شایستگی بیرون رفته اند ، و تبهکارند حق و ثابت گشته به این که ایشان ایمان نمی آورند .
4- بعد از برطرف کردن موانعی که ذکر شد ، در براهین خداشناسی و خلقت آسمان و زمین و آفرینش انسان و حیوانات و سایر اشیاء ، و نظم و تدبیری که در آن ها به کار رفته با دقت فکر کند « و یجعل الله الرجس علی الذین لا یعقلون » ( سورۀ یونس آیۀ100 ) .
خداوند کفر و پلیدی را بر افرادی می نهد که تفکر و تعقل نمی کنند .

« الحمدلله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً . »

هیچ نظری موجود نیست: